استراتژی شرکت...روی توضیحات کلیک کنید

تومان

تلفن تماس:

09132015313

تومان


خاطره ای خاطره انگیز دارم

خاطره ای که با تو شروع شد

با تو روح گرفت ، با تو

زنده ماند ، با تو به اوج رسید.

خاطره ای را میگویم که

شرم حضورت به سرخی گل سرخ

تبدیل شد

سرشار از عشق بود

سرشار از غرور بود

راستی یادت هست

در خیالت چه بود؟؟؟

صدای عشق را می شنیدی؟؟

من شنیدم ، دیدم ،

ماندم و گفتم دوستت دارم را...

می دانی کدام خاطره...؟؟؟.

خاطره اولین دیدار را .... ( اهورا )



تاريخ : دو شنبه 28 بهمن 1392برچسب:, | 1:40 | نويسنده : اهورا |


 نمي دانم به مسافر دل بستم يا مسافر شد آنکه به او دل بستم ؟!



تاريخ : دو شنبه 28 بهمن 1392برچسب:, | 1:34 | نويسنده : اهورا |

 

عزیزم،

جاودانه ترین،

باز هم سر بر بالشتک

خیال خود میگذارم

تا بیایی

ولی افسوس آبی بودنت را

آبیهای دریا ربوده اند

ای زلال سرچشمه ی امیدم

آبی جاریت را به اقیانوس خیالم بازگردان

منتظرم عزیزم!!! ( اهورا )



تاريخ : دو شنبه 21 بهمن 1392برچسب:, | 1:20 | نويسنده : اهورا |

کاش زمان در همان لحظه می ماند

کاش زمان باز مرا به عقب میراند

افسوس دیگر نیستی،افسوس

تنها شدم ، می دانی چه میگویم ؟

چه وقت و چه زمان را میگویم؟

آن لحظه را که تنها تو بودی

آن لحظه را که برای من

شعر بودی ، عشق بودی ، حس بودی

رفتی شور شدی ، دلشوره شدی ،

تنگی دل شدی ، افسانه شدی ، اما

اسطوره شدی

آمدی ماندی ، شدی ،

رفتی ، خواستی ، جاودانه شدی !

جاودانه!!!  ( اهورا )



تاريخ : دو شنبه 21 بهمن 1392برچسب:, | 1:16 | نويسنده : اهورا |

در شبهای بی ستاره بودم

درخشیدی و مرا به اوج رساندی

باورش سخت است با یک سقوط نابهنگام

مرا در ظلمت نبودنت رها کردی و

در ظلمت خویش رها کردی

یقین داشته باش

به ظلمت و شبهای بی ستاره

یقین داشته باش

به رهایی در خلوت شبهای سرگردانی

آه !!!!چه بد شد رفتنت... ( اهورا )



تاريخ : دو شنبه 21 بهمن 1392برچسب:, | 1:9 | نويسنده : اهورا |

دوستان گلم یک سری از دلنوشته های خودمو میزارم براتون.امیدوارم خوشتون بیاد.

خواهشن راهنماییم کنید و نظر بدید.سپاس.



تاريخ : دو شنبه 21 بهمن 1392برچسب:, | 1:49 | نويسنده : اهورا |

 


گور  پدر آن سلامتي که سيگار را مضر مي پندارد!
سيگار من...
نگران حال من است



تاريخ : جمعه 4 بهمن 1392برچسب:, | 12:1 | نويسنده : اهورا |

 

تـــا یادتـــ  میـــکنمــــ " بـــاران می آیـــد "

 

              نمـــی دانســـتم  لــــمس خیــــالتــــ هـــــم

                                              وضـــو می خـــواهـــد !



تاريخ : جمعه 4 بهمن 1392برچسب:, | 11:45 | نويسنده : اهورا |